برای فردای بعد از من

این متن را برای کسی می‌نویسم که بعد از من زنده است. در آن کمی از زندگی و تجاربی که در این سن کم به‌دست آورده‌ام خواهم گفت، اما قبل از شروع به خواندن این متن به چند نکته دقت کنید: اول این‌كه من این متن را در سال ۱۴۰۱ می‌نویسم، به همين خاطر شاید زمانی که شما این متن را می‌خوانید هیچ‌یک از اینها را درک نکنید و دغدغه‌های دیگری داشته باشید، پس به عمق مطلب نگاه کنید نه سطح زیرا زندگی انسان در هر نسل که باشد تکرارِ بخشی از تاریخ است و در عمق آن می‌توان زندگی خود را کشف کرد. دومین نکته این است که بعد از خواندن متن اگر حرفی با منطق و عقل شما موافق نبود ديگر نگاهش هم نکنید، پس اولویت این متن با آگاهي و منطق شماست.

من دختری شانزده ساله‌ام و این نامه را برای فردای شما می‌نویسم. حال بگذاريد کمی از خودم برایتان بگویم؛ من زندگی نسبتاً سختی داشتم و خیلی زود چیزهای بیشتر از سنم را فهمیدم. شاید بگویيد چقدر خوب که آدم زودتر چیزها را بفهمد و زندگی کند اما نه! خیلی از این اتفاقات برای من خوب نبود و دوست داشتم دیرتر این‌ها را می‌فهمیدم و بیشتر بچگی می‌کردم. البته اینها را نگفتم تا برای من دلسوزی کنید، برای این گفتم که بدانید لحظه‌های سختی را گذراندم و زندگی کردم.

اولین و مهم‌ترین ریشه انسان، انسان بودن است؛ بله همان انسانیت که در زمانة ما، کمترین و كوچك‌ترین چیز است. اما در نظر من و هم‌نسل‌هایم این اولین و مهم‌ترین اولویت در زندگی است چرا که اگر وجدان و انسانیت نباشد ظلم‌ها گسترده می‌شود و انسان‌ها احساساتشان نسبت به یکدیگر از بین می‌رود، حتی اگر همنوع خودشان هم از بین برود دیگر هیچ احساسی ندارند و این سنگین‌ترین و بدترین اتفاقی است که می‌تواند برای یک جامعه بیفتد. نصيحت من به شما این است که اگر در دنیای فعلی‌تان قدرت دارید و زندگی‌تان آرام است، همیشه اين را در ذهن داشته باشید كه کسانی هستند که در همان لحظه ده برابر بيشتر از شما سختی می‌کشند پس حواستان هنگام صحبت با آنها به خوبی جمع باشد؛ درست با آنها حرف بزنید و اگر زیردستی دارید هرگز با او مثل یک برده رفتار نکنید چون او در هر صورت یک انسان است و انسان یعنی با ارزش‌ترین موجود هستی .

به قول سعدی:

چون زبردستیت بخشید آسمان

زیردستان را همیشه نیک دار

ای کسی که این نامه را می‌خوانی: عزیزم! حواس‌ات باشد اگر کسی به حکم تعلیم‌دیدن کنارت آمد و خواستی به او چیزی یاد بدهی یا به او پند بدهی، قبل از آن‌که سخني بگویی اول خودت را در جایگاه او قرار بده و ببین اگر هم‌سن او بودی این پند و سخن را قبول می‌کردی؟ یا حتی دوست داشتی این پند را بشنوی؟ اگر نه آن را به زبان نیاور. می‌دانم که شاید یکی از مهم‌ترین اتفاق‌های زندگی را برایش بگویی اما احتمال دارد گفتن تو باعث به‌کارگیری آن در زندگی او نشود بلکه فقط احساسات او را سرکوب کند، پس قبل از سخن گفتن ظرفیت و توان طرف مقابل را در نظر بگیر.

و آخرین سخنم که شاید برای شما کلیشه‌ای به نظر بیاید اين است كه همیشه در حال رشد و کسب دانش باشید چرا که اگر شما خود را به اصطلاح، به روز و نو نکنید برای نسل‌های بعد، به انساني با صفت‌هایی چون مغزپوسیده و عقب‌مانده تبدیل می‌شوید. مطمئناً شما در آن زمان به آنها می‌گویید که نمی‌فهمید و من درست می‌گویم، اما باید بدانید که هر نسل دغدغه‌ها و زندگی متفاوتی دارد، درنتیجه امکان ندارد شما بتوانید با روش پنج سال قبل انسان امروز را قانع کنید یا حتی به راحتي در کنارش زندگی کنید پس همیشه سعی کنید آگاه و رو به رشد باشید که شرط عقل این است.

تفکر کن فراوان در خلایق

اگر خواهی شوی محبوب و لایق

نظر کن در نباتات و جمادات

به چشمِ دل که باشد فوقِ عادات

این را هم بگویم بیشتر مواقع بهتر است عقل را برای خود پیش‌قدم کنید نه قلب را، چون عقل منطقی عمل می‌کند و قلب بر اساس احساسات، اما بدانید که هیچ‌وقت نباید قلب را فراموش کرد چون مانند بتی می‌شوید که هیچ‌کس دیگر شما را نمی‌شناسد.

مطالب مرتبط
مشارکت از نگاهی متفاوت

به نام يزدان پاک وجود انسان يک پديده يکپارچه است که از مشارکت همه ابعاد وجودی او هويت می‌گيرد. با