خودکارآمدی

آیا تا به‌حال به این فکر کرده‌اید چقدر در یک حیطه یا فعالیت توانمند هستید و آيا به این باور رسیده‌اید که در یک موضوع چقدر خوب عمل می‌کنید؟ باور به‌ اینکه یک پژوهشگر حرفه‌ای هستید، در تدریس ریاضی تأثیرگذارید، در نواختن پیانو درجه‌یک هستید و غیره. این افکار حکایت از یک باورِ شناختی نسبت به توانمندی‌هایمان دارد. موضوعی که در روانشناسی از آن تحت‌عنوان «خودکارآمدی» یاد می‌شود. در واقع زمانی که در یک رشته یا زمينة به‌خصوص موفقیت‌های پی‌درپی کسب کرده‌ایم، به این باور می‌رسیم که در آن مورد خیلی درجه‌یک هستیم.

«خودکارآمدی» حیطه‌اي ویژه است، این مفهوم زمانی اهمیت بالایی پیدا می‌کند که شخص به قابلیت‌ها و توانمندی‌های خود برای سازماندهی و اجرای اقدامات لازم در موقعیت‌های پیش‌رو باور داشته باشد. به‌عبارت ديگر ایمان شخص به توانایی‌های خود برای موفقیت در یک موقعیت مشخص «خودکارآمدی» است.

«خودکارآمدی» باوری است دربارة آنچه شخص قادر به انجام آن است. بايد توجه داشت این مفهوم با دانستن این‌که چه باید کرد یکی نیست. در ارزیابی «خودکارآمدی» افراد مهارت‌ها و قابلیت‌های خود و تبدیل آن مهارت‌ها به اعمال و رفتار مشخص را ارزیابی می‌کنند.

«خودکارآمدی» با انتظارات نيز متفاوت است. «خودکارآمدی» به ادراک قابلیت‌های فرد در ایجاد اعمال اطلاق می‌شود، در حالی‌ که انتظارات شامل باورهایی دربارة بازده‌های مورد انتظار از آن اعمال است. ممکن است دانش‌آموزان باور داشته باشند که یک بازدة مثبت از بعضی اعمال نتیجه خواهد داشت، همچنین ممکن است معتقد باشند فاقد تبحر لازم برای انجام آن اعمال هستند؛ مثلاً یک دانش‌آموز ممکن است باور داشته باشد که اگر به پرسش‌های معلم فارسی به‌درستی پاسخ دهد معلم او را تحسین خواهد کرد يا ممکن است تمایل به دریافت تحسین از جانب معلم فارسی داشته باشد، اما ممکن است تلاش نکند تا به پرسش‌های معلم پاسخ دهد چون تردید دارد که تبحر لازم برای درست پاسخ دادن به پرسش‌های مرتبط با درس فارسی را داشته باشد، این یعنی «خودکارآمدی» پایین!

وقتی به‌طور پی‌درپی یا بيشتر مواقع در یکی از زمينه‌های فعالیتی خود موفقیت کسب می‌کنیم احساس «خودکارآمدی» در آن زمينه بالا می‌رود. مثلاً وقتی بارها در نواختن پیانو موفق هستیم به این باور می‌رسیم. از طرف دیگر وقتی افرادی که از نظر جنسیت، موقعیت اجتماعی-اقتصادی و دیگر موارد مشابه ما هستند، در عرصه‌ای موفق می‌شوند این باور در ما شکل می‌گیرد که ما هم می‌توانیم موفق شویم. همین‌ طور شنیدن تشویق و ترغیب دیگران نیز مي‌تواند به رشد و شکل‌گیری این باور کمک کند.

با «خودکارآمدی» که در یک عرصه کسب کردیم رفتارهای بعدی شکل می‌گیرد، مثلاً وقتی «خودکارآمدی» بالایی در نواختن پیانو داریم سعی می‌کنیم با اساتید مطرح در این حوزه کار کنیم یا به سراغ فعالیت‌های چالشی در این خصوص برویم و متعاقب آن هیجانات مثبت را تجربه کنیم. توجه به این نکته نیز ضروری است در بعضي موارد ممکن است باور و موفقیت در یک حیطه منجر به رفتارهایي شود که در پی آن شانس موفقیت بالاتر می‌رود و متناسب با آن کسب موفقیت بیشتر خواهد شد.

وقتی که کارآمدی افراد بالا باشد در فعالیت‌هایي شرکت خواهند کرد که توسعة مهارت‌ها و قابلیت‌های آنها را تسریع کند. اما وقتی «خودکارآمدی» پایین باشد افراد از شرکت در فعالیت‌های جدیدی که ممکن است به آنها در یادگیری مهارت‌های جدید کمک کند، خودداری خواهند کرد. به‌علاوه یک فرد با خودداری از انجام این کارها هیچ بازخورد اصلاحی دریافت نخواهد کرد تا با ادراک «خودکارآمدی» منفی خود مقابله کند.

به‌طورکلی سازگارانه‌تر از همه این است که در هر زمانی نوعی «خودکارآمدی» داشته باشیم که اندکی فراتر از مهارت‌های واقعی ما است. باورهای کارآمدی بیش از حد خوش‌بینانه ممکن است باعث شود افراد دست به کارهایي بزنند که خیلی فراتر از مهارت‌های آنهاست و در نتیجه دچار عواقب آزاردهندة آن اعمال شوند. خوش‌بینی بیش از حد یک کوه‌نورد تازه‌کار که سعی می‌کند به یک قلة صعب‌العبور صعود کند ممکن است به زخمی شدن و حتی مرگ او منجر شود. در زمینة آموزشی، دانش‌آموزانی که تکالیفی خیلی فراتر از مهارت‌های خود انتخاب می‌کنند ممکن است متحمل شکست‌های غیرضروری و باورهای «خودکارآمدی» غیرواقعی شوند. از طرف دیگر افرادی که «خودکارآمدی» را بسیار پایین ارزیابی می‌کنند، درواقع توانایی بالقوة خود را برای یادگیری محدود می‌کنند. آنها اگر وظایف تحصیلی معمول خویش را به عهده بگیرند ممکن است دچار اضطراب‌های غیرضروری و خودتردیدی شوند و در هنگام مواجه شدن با مشکل به‌آسانی عقب بنشینند، که این باعث کاهش بیشتر «خودکارآمدی» می‌شود.

«خودکارآمدی» با تلاش و پایداری مرتبط است. افرادی که باورهای «خودکارآمدی» بالایی دارند احتمالاً در صورت داشتن مهارت‌های لازم در مواجهه با مشکل تلاش خواهند کرد و بر انجام تکلیف اصرار می‌ورزند. به‌طور خلاصه «خودکارآمدی» یک واسطة مهم در انواع رفتار پیشرفت و بسیاری دیگر از انواع رفتار است.

منشأ «خودکارآمدی» کجاست؟

منابعی که باعث شکل‌گیری این سازه می‌شوند متعدد هستند از جمله: عملکردهای پیشین افراد، مشاهدة الگوهای مشابه با خود، ترغیب‌ها و تشویق‌های اجتماعی و شاخص‌های فیزیولوژیکی. از بین این منابع معتبرترین‌ آنها عملکردهای پیشین است. موفقیت در عملکردهای پیشین به‌طور معمول باعث افزایش و شکست‌ها باعث کاهش «خودکارآمدی» می‌شود. هرچند یک شکست یا یک موفقیت پس از شکست‌ها یا موفقیت‌های پی‌درپی اثر چندانی بر این سازه ندارد. مشاهده الگوهای مشابه که «خودکارآمدی» بالا یا پایین دارند نیز در شکل‌گیری «خودکارآمدی» مشاهده‌کنندگان تأثیر دارد. همچنین تشویق و ترغیب از جانب دیگران به‌خصوص اگر از جانب افراد مهم باشد تأثیر زیادی دارد. مثلاً شنیدن اين جمله از زبان معلم: «تو می‌توانی». افراد همچنین مقداری از اطلاعات «خودکارآمدی» خود را از نشانه‌های فیزیولوژیکی دریافت می‌کنند. علامت‌های هیجانی مثل تعریق و لرزش ممکن است به این معنا تعبیر شود که قادر به یادگیری نیستند و به‌خاطر وجود اين استرس «خودکارآمدی» کاهش پیدا کند.

در کل ارزیابی «خودکارآمدی» یک برداشت شناختی است که در آن برای هریک از عوامل شخصی، رفتاری و محیطی وزن متغیری وجود دارد. در اين بين سهم عواملی چون توانایی فرد، تلاش صرف‌شده، چالش برانگیز بودن تکلیف و الگوهای موفقیت و شکست بیشتر است.

منابع:

سیف، ع. (1399). روانشناسی پرورشی نوین، روانشناسی یادگیری و آموزش. تهران: انتشارات دوران.

شانک، د. (1393). نظریه‌های یادگیری، چشم‌اندازهای تعلیم و تربیتی. (ترجمة یوسف کریمی). تهران: انتشارات ویرایش.

اولسون، م. هرگنهان، بی.آر. مقدمه‌ای بر نظریه‌های یادگیری. (ترجمه علی‌اکبر سیف). تهران: انتشارات دوران.

مطالب مرتبط
مشارکت از نگاهی متفاوت

به نام يزدان پاک وجود انسان يک پديده يکپارچه است که از مشارکت همه ابعاد وجودی او هويت می‌گيرد. با