مشارکت از نگاهی متفاوت

به نام يزدان پاک

وجود انسان يک پديده يکپارچه است که از مشارکت همه ابعاد وجودی او هويت می‌گيرد.

با نگاهی ژرف‌تر به مسئله، پی می‌بريم که آفريدگار هستی، که خدايش بناميم يا يزدان يا هر نام ديگر، ذاتی است که از درهم‌تنيدگی همه اجزای هستی وسعت می‌گيرد.

به محض اينکه پديده‌ای خود را جدا از ذات يکپارچه آفريدگار هستی تعريف کند و هويتی سوای از درهم‌تنيدگی با ذات او برای خود قائل شود، خود خدای خود می‌شود و اين انگاره يعنی شرک! بدين معنی که پديده‌ای (صاحب ذاتی) خاصيت آفرينش را از حالت وحدانيت خارج می‌بيند و اين نگاه شديداً محکوم به فناست و خودبه‌خود از بين می‌رود.

کوتاه سخن اينکه، تمامی پديده‌های هستی از جمله موجود انسانی به‌عنوان تنها يکی از اجزای بی‌شمار هستی هويت ماهوی خود را از مشارکت تنگاتنگ بين اجزای وجودی خود از جمله روح، جسم، قلب و… می‌گيرد.

روح ماهوی ذهنی و جسم خاصيتی ملموس و قابل لمس دارد و بدين شکل است که در جهان هستی تجلی پيدا کرده‌اند.

با توجه به توضيحات بالا و پی‌بردن به اهميت مشارکت اجزای وجودی انسان و آن‌گونه که انسان امروز در عرصه زندگی ظاهر شده است- شوربختانه- اين يکپارچگی و مشارکت تنگاتنگ آسيب جدی ديده و از اين لحاظ انسان را به ورطه‌های خطرناکی همچون درگيری در جنگ‌های خانمان‌سوز در سطح جهانی و اختلافات فرسايشی داخلی سوق داده است.

اين قلم احساس می‌کند که شوند (علت) اين جدايی بين انسان‌ها، جدايی است که بين روح، قلب، جسم و جان انسان رخ داده است (انسان از درون از هم پاشيده شده است) و او را دچار سردرگمی‌هايی از منظر اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کرده است.

راه برون‌رفت از اين شرايط دشوار، همانا مشارکت تنگاتنگ و يکپارچه شدن جسم و جان انسان است، نه چيز ديگر!

به سخن ديگر، مشارکت، پيش از هرچيز بايد در درون رخ دهد و بعد از آن در بيرون به‌عبارت ساده‌تر، تا زمانی که هر فرد انسانی بتواند يکپارچگی خود را از طريق مشارکت تنگاتنگ ابعاد وجود خود محقق کند. هيچ‌گاه در صحنة زندگی و بيرون از وجود خود قادر نخواهد بود نقشی سازنده در جامعه‌ای که عضوی از آن را شکل می‌دهد ايفا کند.

 داستان معروف درباره نت‌های هفتگانه موسيقی:

روزی «دو» دچار غرور می‌شود و به ديگر اجزای گروه می‌گويد: «من از همه شما برترم، تصميم گرفته‌ام، جدا از شما به تنهايی برنامه اجرا کنم.»

هر قدر، بقيه نت‌ها به او يادآور شدند، که هويت ما در کار ما براساس مشارکت تنگاتنگ است، «دو» نمی‌پذيرد و از آن‌ها جدا می‌شود.

همان‌طور که گمان کرديد، نه «دو» به‌تنهايی توانست برنامه قابل‌پسندی اجرا کند و نه بقية نت‌ها بدون يکی از اجزای خود يعنی «دو» برنامه‌هايشان به زيبايی زمان با هم بودنشان بود.!

به همين دليل است که تولستوی در يکی از آثارش، به گمانم «جنگ و صلح» می‌گويد:

«بدترين تراژدی، تراژدی تنهايی است.» آن را زمانی می‌گويد که زن و شوهر که با پيوندشان خانواده را هويت می‌بخشند، با جداشدنشان از هم، هريک به تنهايی بدترين عذاب را بايد متحمل شوند. حال که يک خانواده، هويتش را با مشارکت اعضای خود پيدا می‌کند، جامعه هم، هويت واقعی خود را زمانی به‌دست می‌آورد که همه افراد جامعه در ساختن جامعه با هم مشارکت تنگاتنگ داشته باشند. آن‌هم زمانی حاصل می‌شود که هر فردی در درونش آشتی باشد و روح و جسم او در به کمال رساندن و رشد همه‌جانبه او با هم مشارکت تنگاتنگ داشته باشند.

مطالب مرتبط
مشارکت از نگاهی متفاوت

به نام يزدان پاک وجود انسان يک پديده يکپارچه است که از مشارکت همه ابعاد وجودی او هويت می‌گيرد. با